هزار سال زيادت بقاي خاتون باد

شاعر : انوري

مه مبارک روزه برو همايون بادهزار سال زيادت بقاي خاتون باد
امور دولت و اشغال خلق موزون بادهزار سال به ميزان عدل و انصافش
که عز و عصمت با جانش هر دو مقرون بادجهان رفعت و عز و جلال عصمت دين
هزار سال طواف سعود گردون بادبر آسمان کمالش به هر قران که فتد
هزار دشمنش اندر زمين چو قارون بادبر آستان جلالش به هر قدم که نهد
ز خون دشمن او تيغ چرخ گلگون بادز شرم فکرت او روي شمس گلگونست
در انتظار وجود از وجود بيرون باداگر تصرف گردون به کام او نبود
به جاي در و گهر در دل صدف خون بادوگر تفاخر دريا به دست او نبود
برو مزيد نباشد هموش قانون بادايا سخاي تو توجيه رزق را قانون
کنار دريا از آب ديده جيحون بادز رشک وسعت درياي طبع پر گهرت
برو چو بخت حسودست هميشه مفتون بادبه روزگار تو ور هست فتنه فتنه‌ي خواب
ز پاس و امن توشان باره باد و معجون بادزمانه جمله چو بيمار وهم و حادثه‌اند
ز رسمهاي تو پر درج در مکنون بادجريدهاي تواريخ عهد دولت تو
در انتظار قبول تو باد و اکنون بادتمنيي که به اقبال روزگارت هست
به پاي قدر تو در اوج چرخ مضمون بادايا به دست تو در گوهر سخا تضمين
ز بس عمارت عدلت چو ربع مسکون بادخرابه‌اي که ضروريست بر بساط زمين
مذاق بنده لعابش چو آب افيون باداگرنه از شکر شکر تو هميشه ترست
سپاه حادثه چرخ را شبيخون بادبه دشمنان تو بر، هرشب از کمين قضا
به خاصيت شرف و فر شير گردون بادبه بارگاه تو در شير فرش ايوان را
ز جود و جاه تو کت روزگار ميمون بادبه خدمت تو درم روزگار ميمون گشت
بدان همي نرسد فکرتم که آن چون بادز خرمي که دلم عيش تو همي خواهد
حسود جاه تو کم باد و جاهت افزون بادهميشه تا به جهان در کمي و افزونيست