خسروا بخت همنشين تو باد

شاعر : انوري

مشتري در قران قرين تو بادخسروا بخت همنشين تو باد
عرصه‌ي آسمان زمين تو بادخواجه‌ي اختران غلام تو گشت
در يسار تو و يمين تو بادخاتم و خنجر قضا و قدر
تخت و تيغ تو و نگين تو بادآسمان و مجره و خورشيد
ناظرش حزم پيش‌بين تو بادچون قضا رنگ حادثات زند
دفترش صفحه‌ي يقين تو بادچون قدر نقش کاينات کند
سخره‌ي دست و آستين تو بادمشکلي کان کليم حل نکند
راه تحصيل آن رهين تو بادمعجزي کان مسيح پي نبرد
برترين حجتي جبين تو باددر براهين ريت ايزد
راي رايت‌کش رزين تو باددر وقايع گره‌گشاي امور
حصن انديشه‌ي حصين تو باددر حوادث گريزگاه جهان
هر دو موقوف مهر و کين تو بادسعد و نحس مدبران فلک
جمله بر وفق هان و هين تو بادچرخ را در مصاف کون و فساد
دايم از قوت متين تو بادرونق ملک و استقامت دين
از کمان تو و کمين تو بادابر باران فتح و سيل ظفر
نوبتي‌وار زير زين تو بادسبز خنگ سپهر پيوسته
نايب خازن و امين تو بادآفتابي که خازن کانهاست
سخن خلق آفرين تو بادتا کس از آفرين سخن گويد
از شهور تو و سنين تو بادمدد بي‌نهايت ابدي
حافظ و ناصر و معين تو بادهمه وقتي خداي عز و جل