عيد بر بدر دين مبارک باد

شاعر : انوري

سنقر آن آفتاب دولت و دادعيد بر بدر دين مبارک باد
چرخ از عدل او نهد بنيادآنکه شغل نظام عالم را
دهر از دست او کند آبادوانکه قصر خراب دولت را
ابر جودش چو ابر معطي و رادبرق تيغش چو برق روشن و تيز
سير حکمش ربوده گوي از بادسنگ حلمش ببرده سنگ از خاک
امر او را زمانه گردن دادهمتش آنچنان که از سر عجز
آنکه شاگرد اوست هست استاددر شجاعت به روز حرب و مصاف
عدل او بر زمانه دست گشادپاي چون بر فلک نهاد ز قدر
وي ترا بنده گشته هر آزاداي ترا رام بوده هر توسن
کاندرين حادثه شفيع افتادبنده را گرنه حشمتت بودي
که رسيديش در زمين فريادکه گشاديش در زمانه ز بند
هيچ‌کس را همي نيايد يادکاندر اطراف خاوران از وي
آه تا کي برستي از بيدادگرنه عدل تو داد او دادي
اين نخستين جفا نبود که زادچکنم از شب جهان که جهان
قدر تو بر سپهر پاي نهادهمتت چون گشاد دست به عدل
يکي اندوهناک و ديگر شادتا بود ز اختلاف جنبش چرخ
هيچ اندوهت از زمانه مبادهيچ شاديت را مباد زوال