از در شاهي در طغرل تکين

شاعر : انوري

شحنه‌ي دين خنجر طغرل تکيناز در شاهي در طغرل تکين
تا به ابد بر در طغرل تکيننوبتي ملک به زين اندرست
دست گهر گستر طغرل تکينپشت زمين کرد چو روي سپهر
عدل جهان‌پرور طغرل تکينروي زمين شست ز گرد ستم
نور دهد مغفر طغرل تکيندر شب کين صبحدم فتح را
دست نهد بر سر طغرل تکينچرخ چو سوگند بمردي خورد
بر طرف کشور طغرل تکينفتنه گر انديشه شود نگذرد
ماه نو از ساغر طغرل تکينغصه‌ي بيغاره خورد روز بزم
بر عدد لشکر طغرل تکيننيست يقين را و گمان را وقوف
کيست يکي چاکر طغرل تکيندور فلک با همه فرماندهي
تا نشود افسر طغرل تکينمه ز فزوني و کمي کي دهد
در حشم صفدر طغرل تکينفتح و ظفر هر دو دو رايت کشند
باد قوي اختر طغرل تکينتا به شرف دربود اختر قوي
عزم قضا پيکر طغرل تکينپيشرو کارکنان قضا
هيچ شهي همسر طغرل تکينچشم جهان جست بسي هم نيافت