رتبت و تميکن صدر موئتمن

شاعر : انوري

همچو قدر و همتش بي‌منتهاسترتبت و تميکن صدر موئتمن
واسمان را در کفايت مقتداستآفتابش در سخاوت مقتديست
تا کفش با جود و بخشش آشناستطبع شد بيگانه با آز و نياز
باز گفتم نه غلط کردم سخاستدست او را خواستم گفتن سخيست
بر من از مدح و ثنا مدح و ثناستاي جوادي کز پي مدح و ثنات
گرچه عالم سر به سر کبر و رياستعالمي از کبريايي سر به سر
گرچه روز و شب دلت در ياد ماستزحمتي آورده‌ام بار دگر
وانکه رحمت آورد کار شماستکار شاعر زحمت آوردن بود
شرح کردن زانچه مي‌داني خطاستهست مستغني ز شرح از بهر آنک
تا بقا از ايزد باقي بقاستبادت اندر دولت باقي بقا