اي بزرگي که راي روشن تو

شاعر : انوري

همه کار صواب فرمايداي بزرگي که راي روشن تو
جودت آنرا جواب فرمايدهر سوئالي که در زمانه کنند
يک صراحي شراب فرمايدکهتران را چو مهتران به کرم
کين خوبي و ناخوبي هم دير نپايدبر کار جهان دل منه ايرا که نشايد
آن سيم سيه گردد و آن حلقه بسايدچندان که بگفتم مهل کاخر روزي
وامروز در اين شهر کسي خوک نگايدپندم نپذيرفتي و خوکي شدي آخر
اي سرو لقا محنت از اين بيش نيايدهم با دل پر دردي و هم با رخ پر موي