خداوندا تو آني کافرينش

شاعر : انوري

به کلي هست چون دريا و تو درخداوندا تو آني کافرينش
زهي از تو جهان را صد تفاخرجهان را پهلوان چون تو نباشد
نزايد مادر گيتي چو تو حرندارد بيشه‌ي دولت چو تو شير
اگز نه تيغ تو گفتيش التربه گيتي فتنه کي بنشستي از پاي
که هست از خيل او چشم ظفر پرفلک با اختران گفتا که آن کيست
الغ جاندار بک اينانج سنقررکاب تو ببوسيدند و گفتند