هر که تواند که فرشته شود

شاعر : انوري

خيره چرا باشد ديو و ستورهر که تواند که فرشته شود
ملک پدر در سر شيرين و شورتا نکني اي پسر ناخلف
خود چه تفرج بود اندر تنورچيست جهان قعر تنور اثير
مرغ و قفص نيست که مرده است و گورجان که دلش سير نگردد زتن
حرص چو دانه بکشد همچو مورخشم چو دندان بزند همچو مار
سخره توان کرد فلک را به زورطيره توان داد ملک را به قدر
تا برهي از قصب و از سمورچشمه‌ي خورشيد شو از اعتدال
تا نه زنت غتفره گيرد نه پورخاک به شهوت مسپر چون سپهر
خود که گرفتست گريبان عوربو که گريبانت بگيرد خرد
گير که گردون همه ماهست و هورگير که گيتي همه چنگست و ناي
نفس ترا زانچه که چشميست کورطبع ترا زانچه که گوشيست کر