من بدعهد را چه مي‌گويي

شاعر : انوري

هرچه گويي سزاي آن هستممن بدعهد را چه مي‌گويي
داور ار لطف تو بود جستمحاکم ار جرم من بود مردم
تا به خدمت چرا نپيوستملطف باري بريده باد از من
تا برفت آن سعادت از دستممي‌ندانم ز پاي سر زين غم
کز حريفان دينه چون رستمخواستم تا بيايم و گويم
که هنوز اين زمان چنان مستمبه سر تو که ذات هشياريست
وين قوافي به حيله بربستمکه گشادن نمي‌توانم چشم