اي خردمند اگر گوش سوي من داري

شاعر : انوري

قطعه‌اي بر تو بخوانم که عجب ماني از آناي خردمند اگر گوش سوي من داري
بر سزاواري سلطان بنمايم برهاندر جهانداري و فرماندهي خلق خداي
که فرستاده به هر وقت يکي را يزدانسيصد و سيزده پيغمبر مرسل بودند
پس بود قاعده‌ي نظم جهان چون ايشاننام سلطان به جمل چون عدد ايشانست
پادشاهيست به حق بر همه معمور جهانفر او هرکه ببيند دهد انصاف که او
شبهت و شک ترا حل نکند جز قرآنگر ترا شبهت و شکيست در اين داني چه
به حساب جمل و مبلغ آن نيک بدانشو اولي‌الامر بخوان پس عدد آن بشناس
چون که واوي که نه مقروست کني زو نقصانتا بود راست حسابش چو حساب سنجر
گويمش ني‌ني منک چو اوئلوالامر بخوانگر کسي گويد ما صد همه سنجر ناميم
باز از روي حساب ار تو بداني سلطانزانکه منکم ز شما باشد از روي لغت
نرسد بر همه آفاق جز او را فرمانپس يقين شد که پس از باري و پيغمبر حق
بوده سکان زمين بي‌خبر از دور زماناي سه قرن از مدد عدل تو و رحمت حق
تا بود سايه‌ي خورشيد در آن حفظ بماناي به حق سايه‌ي آن کس که ترا حافظ اوست