چاکر ز روي عجز سوئالي همي کند

شاعر : انوري

از روي مهتري سخنم را جواب دهچاکر ز روي عجز سوئالي همي کند
با چون خودي نماي مرا يا شراب دهمهمان رسيده باده ندارم ز مکرمت
غلاما خيز و آتش کن که هيزم داري افکندهشب تاريک و باد سرد و ابر تند و بارنده
تو از مال من آزادي که مهمان بهتر از بندهاگر از دود و آن آتش ترا مهمان فراز آيد