اي جهان را دفين به دست تو در

شاعر : انوري

چون معادن هزار سرمايهاي جهان را دفين به دست تو در
مدتت را زمانه همسايهدولتت را دوام همخانه
رسمهاي تو گشته پيرايهگردن و گوش آفرينش را
راست چونان که طفل را دايهجود را پروريده همت تو
زان نداري محاسن و خايهملکي در محاسن و اخلاق
آفتابت فروترين پايهآفتابي و در مراتب جاه
همه آفاق و بنده در سايهچيست کز تابش تو در نورند