زهي نفاذ تو در سر کارهاي ممالک

شاعر : انوري

گرفته نسبت اسرار حکمهاي الهيزهي نفاذ تو در سر کارهاي ممالک
حديث پايه‌ي ما هست پيش پستي ماهيمقال رفعت قدر تو پيش رفعت گردون
چهار عنصر و نه چرخ برزدند گواهيچو وقفنامه‌ي دولت قضا به نام تو بنوشت
تويي که عرصه‌ي جاهت نديد ننگ تباهيتويي که مسرع امرت نديد وهن توقف
که صبح جامه ندرد بر آسمان ز پگاهيز رشک راي منير تو هيچ روز نباشد
ز حسب واقعه بنويس چند بيت کماهياگر به رنج نداري که هيچ رنج مبادت
که کهرباش چو بيند کند عزيمت کاهيبه ياد تست همانا حديث بخشش اسبي
حديث اسب نيايد برون ز گوش سپاهيبرون نمي‌شود از گوشم آن حديث و تو داني
پيادگي و فراغت به از عقيله و شاهيو گربها بود آنرا بها پديد نباشد
چنانت باد که هرگز به هيچ‌کس نپناهيبه عون تست پناهم که از عنايت گردون
روا بود که بگويم به ناخوشي و تباهيمرا ز صورت حالي که هست قصه غصه
اگرچه روز تمني شبي بود به سياهيبدان خداي که اندر زمانه روز و شب آرد
تواني ار به عنايت چنان کني که بخواهيمرا ز حادثه حاليست آنچنانکه نخواهم
اثر نماند بجز بذلهاي مالي و جاهيبه بذل کوش که از مال و جاه حاتم طي را
به خاصيت بنمايد ز شوره مهر گياهيبقات باد که تا مهر آسمان گيه‌گون