آن بود اختيار در هر کار
شاعر : جامي
که بود فاعل اندر آن مختار | | آن بود اختيار در هر کار | آنکه فاعل چو فعل را نگريست، | | معني اختيار فاعل چيست؟ | درک خيريت وجود نهاد | | ايزد اندر دلش به فضل و رشاد | کيد آن علم از عدم به وجود | | يعني آناش به ديده خير نمود، | کرد ايجاد فعل، بي کم و کاست | | منبعث شد از آن ارادت و خواست | و آن به تعليم کردگار بود | | درک خيريت، اختيار بود | اختياري نهد خرد لقباش | | هر چه اين علم و خواست، شد سبباش | اضطراريست نام آن، درياب! | | وآنچه باشد بدون اين اسباب | فاعل آن بود بر آن مجبور | | باشد از اختيار قدرت دور | فعل او دور باشد از اجبار | | هر که در فعل خود بود مختار | اندر آن اختيار مجبورست | | گرچه از جبر، فعل او دورست | اختيار اندر اختيارش نيست | | ورچه بياختيار کارش نيست | |
مقالات مرتبط
تازه های مقالات
ارسال نظر
در ارسال نظر شما خطایی رخ داده است
کاربر گرامی، ضمن تشکر از شما نظر شما با موفقیت ثبت گردید. و پس از تائید در فهرست نظرات نمایش داده می شود
نام :
ایمیل :
نظرات کاربران
{{Fullname}} {{Creationdate}}
{{Body}}