«شعر در نفس خويشتن بد نيست»

شاعر : جامي

پيش اهل دل اين سخن رد نيست«شعر در نفس خويشتن بد نيست»
تن چو نال‌ام ز شر ايشان کاست«ناله‌ي من ز خست شرکاست»
کسب کردي فضايل بسيارپيش از اين فاضلان شعر شعار
مشتهر در مجامع آفاقمستمر بر مکارم اخلاق
از قناعت پر، از طمع خاليهمه را دل ز همت عالي
جز سخن هيچ در ميانه نماندوه کز ايشان بجز فسانه نماند
جامع صد هزار شين و شرستلفظ شاعر اگر چه مختصرست
که نگردد ازين لقب مفهومنيست يک خلق و سيرت مذموم
طرفه حالي کز آن گزيرم نيستشاعري گرچه دلپذيرم نيست
مي‌زنم طعن مشک و، مي‌بويم!مي‌کنم عيب شعر و، مي‌گويم!
قيمت و قدر آن ، بدو شکنمطعنه بر شعر، هم به شعر زنم
وز ازل سرنوشت من اينست!چکنم؟ در سرشت من اينست!