چون به تدبير حکيم نامدار

شاعر : جامي

يافت گيتي بر شه يونان قرارچون به تدبير حکيم نامدار
خارجش نگذاشت از زير نگينيک نگين‌وار از همه روي زمين
شيوه‌ي نعمت‌شناسي پيشه کردشه شبي در حال خويش انديشه کرد
هر چه از اسباب دولت جست، يافتخلعت اقبال بر خود چست يافت
از پس رفتن، بود او را خلفغير فرزندي که از عز و شرف
گفت با داناي حکمت‌پيشه، راستدر ضمير شه چون اين انديشه خاست
آفرين بادا! بر اين انديشه‌ات!گفت: اي دستور شاهي پيشه‌ات!
جز به جان فرزند را پيوند نيستهيچ نعمت بهتر از فرزند نيست
زنده از فرزند ماند نام مردحاصل از فرزند گردد کام مرد
خاک تو چون مرده‌اي، گلشن بدوستچشم تو تا زنده‌اي روشن بدوست
پايت او باشد، اگر ماني به جايدستت او گيرد، اگر افتي ز پاي
عمرت از ديدار او يابد نويپشت تو از پشتي‌اش گردد قوي
خاصه، گويي بهر قهر دشمن استدشمنت را شيوه از وي شيون است