مي‌خور که جهان حريف جوي است

شاعر : خاقاني

آفاق ز سبزه تازه روي استمي‌خور که جهان حريف جوي است
اکنون که بهار نافه بوي استبر عيش زدند ناف عالم
وقت طرب و کنار جوي استاز زهد کنار جوي کاين وقت
زان يوسف ما که گرگ خوي استشو خوانچه کن و چمانه در خواه
و آن بت شب و روز جنگ‌جوي استگرگ آشتي است روز و شب را
جان و سر او که راست گوي استخاقاني گفت خاک اويم
گر هست هم از سگان اوي استگفتي ز سگان کيست افضل