روي تو چون نوبهار جلوه‌گري مي‌کند

شاعر : خاقاني

زلف تو چون روزگار پرده‌دري مي‌کندروي تو چون نوبهار جلوه‌گري مي‌کند
چشم تو از سحرها ماحضري مي‌کندوالله اگر سامري کرد به عمري از آنک
سرکشي تو مرا از تو بري مي‌کندمفلسي من تو را از بر من مي‌برد
طره‌ي طرار تو طيره‌گري مي‌کندگر بکشم که گهي زلف دراز تو را
ليک بدان نيست او جمله بري مي‌کندراضيم از عشق تو گر به دلي راضي است
مي‌نشناسد حريف خيره سري مي‌کندعقل نه همتاي توست کز تو زند لاف عشق
عقل چو خاقانيي عشوه خري مي‌کندعشوه‌گري مي‌کند لعل تو و طرفه آنک