خاقانيا ز دل سبکي سر گران مباش

شاعر : خاقاني

کو هر که زاده‌ي سخن توست خصم توستخاقانيا ز دل سبکي سر گران مباش
بر خويشتن شکسته دلي چون کني درستگرچه دلت شکست ز مشتي شکسته نام
چون زال زر نبيني چه سيستان چه بستچون منصفي نيابي چه معرفت چه جهل
کاندر سخنش گنج روان يافت هر که جستمسعود سعد نه سوي تو شاعري است فحل
کاندر قصيده‌هاش زند طعنه‌هاي چستبر طرز عنصري رود و خصم عنصري است
آهن ز خاره زاد و از او گشت خاره سستآتش ز آهن آمد و زو گشت آهن آب
فحل نبهره دست به مادر برد نخستفرزند عاق ريش پدر گيرد ابتدا
کاين ناخنه به ديده‌ي ايام ما برستحيف است اين ز گردش ايام چاره نيست