من که خاقانيم عزيز حقم

شاعر : خاقاني

ز آن که عبدي خطاب من رانده استمن که خاقانيم عزيز حقم
لاتخف حق جواب من رانده استهرچه يارب نداي حق راندم
مدد سحر ناب من رانده استمن به کنجي و حق به هفت اقليم
دعوت مستجاب من رانده استپيک انفاس بر طريق مراد
خاطر تيز تاب من رانده استناوک وهم بر نشانه‌ي غيب
که فضول از جناب من رانده استگرچه دولت ضعيف، عقل قوي است
کز پي پاس خواب من رانده استبخت اگر خفت راي بيدار است
چرخ زير رکاب من رانده استفضلاي زمانه را يک يک
هم به نيکي حساب من رانده استوين فلک گرچه بد عمل داري است
به همه جوي آب من رانده استبه همه جاي نان من پخته است