اي خط سبز تو همچون برگ نيلوفر در آب

شاعر : خواجوي کرماني

قند مصر از شور ياقوت تو چون شکر در آباي خط سبز تو همچون برگ نيلوفر در آب
مينمايد گرد آتش گردي از عنبردرآبعنبرين خطت که چون مشک سيه بر آتشست
سبزه‌ي سيراب را بنگر چو نيلوفر در آببر گل خودروي رويت کبروي حسن از اوست
پيکرم بين غرقه در خونست چون چنبر در آبتا بر آب افکند زلفت چنبر از سيلاب چشم
مردم چشمم فرو بردست دايم سر در آبمردم دريا نينديشد ز طوفان زان سبب
روي زردم بين در آب ديده همچون زر در آبگر چه زر در خاک ميجويم که از خاکست زر
گر نداند حال دردش گو برو بنگر در آبعيب مجنون گو مکن ليلي که شرط عقل نيست
وين تن خاکي ز چشم افتاده چون لنگر در آبکشتيي برخشک ميرانيم در درياي عشق
چشم خونبارش دراندازد روان دفتر در آبچون بنوک خامه خواجو شرح مشتاقي دهد