ساقيا ساغر شراب کجاست

شاعر : خواجوي کرماني

وقت صبحست آفتاب کجاستساقيا ساغر شراب کجاست
تشنگي بيحدست آب کجاستخستگي غالبست مرهم کو
جز دل خونچکان کباب کجاستدرد نوشان درد را به صبوح
خور رخشان مه نقاب کجاستهمه عالم غمام غم بگرفت
آن عقيقين مذاب ناب کجاستلعل نابست آب ديده ما
آخر آن شيشه گلاب کجاستتا بکي اشک بر رخ افشانيم
جگرم گرم شد لعاب کجاستبسکه آتش زبانه زد در دل
جانم آمد بلب شراب کجاستاز تف سينه و بخار خمار
نغمه‌ي زخمه‌ي رباب کجاستدلم از چنگ مي‌رود بيرون
هر شبم جايگاه خواب کجاستبجز از آستان باده فروش
مونس اين دل خراب کجاستدل خواجو ز غصه گشت خراب