طائر طوريم و خاک آستانت طور ماست

شاعر : خواجوي کرماني

پرتو نور تجلي در دل پر نور ماستطائر طوريم و خاک آستانت طور ماست
زانک مجلس روضه‌ي رضوان و شاهد حور ماستما بحور و روضه‌ي رضوان نداريم التفات
وانک او غايب نگردد از نظر منظور ماستعاقبت غيبت گزيند هر که آيد در نظر
و آه دلسوز نفير و سينه نفخ صور ماستپيش ما هر روز بي او رستخيزي ديگرست
وين که بر زر مي‌نويسد اشک ما منشور ماستما بدار الملک وحدت کوس شاهي مي‌زنيم
وين دل ويرانه گنج و نيستي گنجور ماستکرده‌ايم از ملک هستي کنج عزلت اختيار
در هواي چشم مست او دل مخمور ماستآنک دايم در خرابات فنا ساغر کشد
زانک دار از روي معني رايت منصور ماستتختگاه عشق ما داريم و از دار ايمنيم
زلف ساقي دستگير و جام مي دستور ماستتا چو خواجو عالم رندي مسخر کرده‌ايم