اين چه نامه‌ست که از کشور يار آوردند

شاعر : خواجوي کرماني

وين چه نافه‌ست که از سوي تتار آوردنداين چه نامه‌ست که از کشور يار آوردند
خبر يار سفر کرده به يار آوردندمژده‌ي يوسف گمگشته بکنعان بردند
بوستانرا گل صد برگ ببار آوردنددوستانرا ز غم دوست امان بخشيدند
بلبل دلشده را بوي بهار آوردندبيدل غمزده را مژده‌ي دلبر دادند
از سواد خط آن لاله عذار آوردندنسخه‌ئي از پي تعويذ دل سوختگان
بمن خسته مجروح نزار آوردندنوش داروئي از آن لب که روان زنده ازوست
از براي دل مجنون فگار آوردنداز خم سلسله‌ي طره ليلي تابي
شکري از لب شيرين نگار آوردندبزم شوريده دلان را ز پي نقل صبوح
قدحي مي ز پي دفع خمار آوردندمي فروشان عقيق لب او خواجو را