هم عفي الله ني که ما را مرحبائي مي‌زند

شاعر : خواجوي کرماني

عارفانرا در سر اندازي صلائي مي‌زندهم عفي الله ني که ما را مرحبائي مي‌زند
بينوايانرا ز بي برگي نوائي مي‌زندآشنايانرا ز بي خويشي نشاني مي‌دهد
هر نفس در عالم معني ندائي مي‌زنداهل معني را که از صورت تبرا کرده‌اند
هر دم آتش همچو باد اندر سرائي مي‌زندمي‌سرايد همچو مرغان سرائي وز نفس
دامن آنکس بچنگ آور که نائي مي‌زندهمچو ني گر در سماعت خرقه بازي آرزوست
همدم او باش کوهم دم ز جائي مي‌زنديکنفس با او بساز ار ره بجائي مي‌بري
زانکه آن دلخسته هم دم ز آشنائي مي‌زندگر ني بيگانه خواجو حال خويش از ني شنو