چون خط سبز تو بر آفتاب بنويسند

شاعر : خواجوي کرماني

بدود دل سبق مشک ناب بنويسندچون خط سبز تو بر آفتاب بنويسند
برات مي بعقيق مذاب بنويسندبسا که باده پرستان چشم ما هر دم
بديده برلب جام شراب بنويسندحديث لعل روان پرور تو ميخواران
چو نام ديده‌ي ما برسحاب بنويسندمعينست که طوفان دگر پديد آيد
حديث موج سرشکم به آب بنويسندسياهي ار نبود مردمان دريائي
شبان تيره بمشک و گلاب بنويسندسواد شعر من و وصف آب ديده نجوم
نه يک رساله که برهفت باب بنويسندمحرران فلک شرح آه دلسوزم
محققست که برآفتاب بنويسندچو روزنامه‌ي روي تو در قلم گيرند
مگر بخون دل او را جواب بنويسندخطي که مردم چشمم سواد کرد چو آب
به مشک سوده ز بهر ثواب بنويسندبرات من چه بود گر برآن لب شيرين
دعاي خسرو عاليجناب بنويسندسزد که بر رخ خواجو قلم زنان سرشک