چو مطربان سحر آهنگ زير و بام کنند

شاعر : خواجوي کرماني

معاشران صبوحي هواي جام کنندچو مطربان سحر آهنگ زير و بام کنند
بنيم جرعه مراعات خاص و عام کنندبيک کرشمه مکافات شيخ و شاب دهند
بيک دو جام دگر کار من تمام کنندمرا بحلقه‌ي رندان درآوريد مگر
شراب بر کف و آغاز انتقام کنندخوشا بوقت سحر شاهدان عربده جوي
بگوي کز لب ميگون دوست وام کننداگر نماند به ميخانه باده‌ي صافي
چو بلبلان سحر خوان هواي بام کنندبرآيد از دل تنگم نواي نغمه‌ي زير
چو آفتاب برآيد مغان قيام کنندبيا که پيش رخت ذره‌وار سجده کنم
که کنج ميکده صاحبدلان مقام کنندمرا ز مصطبه بيرون فکند پير مغان
چراش باده گساران شراب نام کنندچو بي تو خون دلست اينک مي‌خورد خواجو