مرا ز مهر رخت کي ملال خواهد بود

شاعر : خواجوي کرماني

که عشق لم يزل و لايزال خواهد بودمرا ز مهر رخت کي ملال خواهد بود
خيال روي توام در خيال خواهد بوددر آن زمان که اميد بقا خيال بود
ازين طرف که منم اتصال خواهد بوداز آنطرف که توئي گر فراق خواهي جست
ميان ليلي و مجنون وصال خواهد بودنظر بفرقت صوري مکن که در معني
بر آستان شما پايمان خواهد بودبراستان که سرما چنين که در سر ماست
گذار بر سر آب زلال خواهد بودبهر ديار که محمل رود ز چشم منش
کجا منزل قربت مجال خواهد بودچو قطع بعد مسافت نمي‌دهد دستم
ز خاک کوي تو صبرش محال خواهد بودکسي که بر سر کوي تو باشدش حالي
حديث بلبل شيرين مقال خواهد بودز قيل و قال گذر کن که در چمن زين پس
اگر بگلشن رضوان حلال خواهد بودبباغ باده‌ي گلگون چرا حرام بود
چو حسن ماهرخان بر کمال خواهد بودمکن ملامت خواجو که مهر او هر روز