در پاي تو هرکس که سر انداز نيايد

شاعر : خواجوي کرماني

چون هندوي زلف تو سرافراز نيايددر پاي تو هرکس که سر انداز نيايد
ماننده‌ي زر در دهن گاز نيايدگر سر نکشد ز آتش دل شمع جگر سوز
مرغي که سوي دام رود باز نيايدگفتم بگريزم ز کمند تو وليکن
گنجشک مگر در نظر باز نيايدجان کي برم از آهوي صياد تو هيهات
جز در قفس سينه بپرواز نيايدمرغ دل غمگين بهواي سر کويت
کانکس که بميرد ز وي آواز نيايدصاحب‌نظر از ضربت شمشير ننالد
بي ضرب يقينست که برساز نيايدافغان مکن از ضرب که هر ساز که باشد
ليکن همه کس محرم اين راز نيايدگرمهر نباشد نرود روز بپايان
جز آه دل سوخته دمساز نيايدآه از دل خواجو که کسي در غم هجرش