کيست که با من حديث يار بگويد

شاعر : خواجوي کرماني

بهر دلم حال آن نگار بگويدکيست که با من حديث يار بگويد
وصف مي لعل خوشگوار بگويدپيش کسي کز خمار جان بلب آورد
رمزي از آن چشم پرخمار بگويدوز سر مستي به نزد باده گساران
شمه‌ئي از ويس گلعذار بگويدلطف کند وز براي خاطر رامين
قصه‌ي مجنون دلفگار بگويدور گذري باشدش بمنزل ليلي
يار مگويش که ترک يار بگويددوست مخوانش که رخ ز دوست بتابد
باز نيايد اگر هزار بگويدباد بهار از چمن بشنعت بلبل
باد بود هر چه از بهار بگويدبا گل بستان فروز روي تو خواجو