به فلک مي‌رسد خروش خروس

شاعر : خواجوي کرماني

بشنو آواي مرغ و ناله‌ي کوسبه فلک مي‌رسد خروش خروس
در ده آن جام همچو چشم خروسشد خروس سحر ترنم ساز
مي‌نمايند جلوه‌ي طاوساين تذروان نگر که در رفتار
عمر بر باد مي‌رود بفسوسساقيا باده ده که در غفلت
که بر افروخت آتش کاوسعالم آن گنده پير بي آبست
که ز دستان او زبون شد طوسفلک آن پير زال مکارست
تا تواني کنار گير از بوسگر فريبد ترا به بوس و کنار
که گره مي‌کنند زلف عروسزانکه از بهر قيد دامادست
گو برو خاک پاي دربان بوسهر که او دل بدست سلطان داد
برنخيزد ز دست جالينوسداروي اين مرض که خواجو راست