اي شبت غاليه آسا و مهت غاليه پوش

شاعر : خواجوي کرماني

خط ريحان تو پيرايه‌ي ياقوت خموشاي شبت غاليه آسا و مهت غاليه پوش
حلقه‌ي گوش ترا شاه فلک حلقه بگوشروي زيباي ترا بدر منير آينه دار
ليک جام لب لعل تو لبالب همه نوشدلم از ناوک چشم تو سراسر همه نيش
لعل ميگون تو در پاش وليکن در پوشچشم مخمور تو خونريز وليکن خونخوار
که دل ريش مرا يک سر مو دارد گوشز ابروي شوخ تو پيوسته همين دارم چشم
ور کنم گوش بگفتار تو کو طاقت و هوشگر کنم چشم برفتار تو کو صبر و قرار
بدرازي شب زلف تو بگذشته ز دوشدوش يا رب چه شبي بود چنان تيره وليک
مي‌خروشد دل من گومه مطرب بخروشمي‌خراشد جگرم گورک بربط بخراش
تا در مرگ سر ما و در باده فروشتا لب گور لب ما و لب جام شراب
جام صافي بخر و جامه‌ي صوفي بفروشجان خواجو ببر و نقل حريفان بستان