وه چه شيرينست لعلش اندرو پنهان نمک

شاعر : خواجوي کرماني

کس نمي‌بينم که دارد در جهان چندان نمکوه چه شيرينست لعلش اندرو پنهان نمک
گر چه دارد نسبتي ليکن ندارد آن نمکاندکي با چشمه‌ي نوشش بشيريني شکر
مي‌فشاند پسته‌ي خندانش از مرجان نمکمي نمايد خط مشک افشانش از عنبر مثال
گشت در عهد لب شيرين او ارزان نمکشد بدور سنبل مشکين او عنبر فراخ
درج ياقوتست گوئي وندرو پنهان نمکلعل شکر پاش گوهر پوش شورانگيز او
وي ز شور شکرت پيوسته در افغان نمکاي ز شکر خنده‌ات صد شور در جان شکر
گر چه عيبي نيست ار ريزند بر بريان نمکبر دل بريان من تا کي نمک ريزد غمت
گفت خواجو کي جراحت را بود درمان نمکدرد دل را دوش مي‌جستم دوائي از لبت
زانکه گوئي دارم اندر ديده‌ي گريان نمکتا بود در چشمم آن لب خواب چون آيد مرا