چون ما بکفر زلف تو اقرار کرده‌ايم

شاعر : خواجوي کرماني

تسبيح و خرقه در سر زنار کرده‌ايمچون ما بکفر زلف تو اقرار کرده‌ايم
تا خرقه رهن خانه خمار کرده‌ايمخلوت نشين کوي خرابات گشته‌ايم
انکار چون کنيم چو اين کار کرده‌ايمشوريدگان حلقه‌ي زنجير عشق را
نقد روان فداي خريدار کرده‌ايمما را اگر چه کس به پشيزي نمي‌خرد
پيوسته درس عشق تو تکرار کرده‌ايماز ما مپرس نکته‌ي معقول از آنکه ما
هر دم که ياد اجري و ادرار کرده‌ايمادرار ما روان ز دل و ديده داده‌اند
ما فتنه را بعهد تو بيدار کرده‌ايمگر خواب ما به نرگس پرخواب بسته‌ئي
زان همچو سايه روي بديوار کرده‌ايمدر راه مهر سايه‌ي ديوار محرمست
ما کام دل فداي رخ يار کرده‌ايمخواجو ز يار اگر طلب کام دل کنند