خيز تا برگ صبوحي بچمن ساز کنيم

شاعر : خواجوي کرماني

ديده‌ي مرغ صراحي بقدح باز کنيمخيز تا برگ صبوحي بچمن ساز کنيم
از صوامع بدر ميکده آواز کنيمزاهدانرا بخروشيدن چنگ سحري
مستي از چشم خوش شاهد طناز کنيمباده از جام لب لعبت ساقي طلبم
ما حديث قد آن سرو سرافراز کنيمبلبلان چون سخن از شاخ صنوبر گويند
چشم در عشوه‌ي آن غمزه‌ي غماز کنيمچنگ در حلقه‌ي آن طره طرار زنيم
برفشانيم سردست و سرانداز کنيموقت آنست که در پاي سهي سرو چمن
قبله‌ي مردمک چشم نظر باز کنيمکعبه‌ي روي دلاراي پريرويان را
همچو عيسي پس از آن دعوي اعجاز کنيماز لب روح فزا راح مروح نوشيم
گر چه کبکيم چه انديشه‌ي شهباز کنيمسايه‌ي شهپر سيمرغ چو بر ما افتاد
پر برآريم و برين پنجره پرواز کنيمدر قفس چند توان بود بيا تا چو هماي
خيز تا برگ صبوحي بچمن ساز کنيمچون نواساز چمن نغمه‌سرا شد خواجو