امشب اي يار قصد خواب مکن

شاعر : خواجوي کرماني

مرو و کار ما خراب مکنامشب اي يار قصد خواب مکن
قصه کوته کن و شتاب مکنشب درازست و عمر ما کوتاه
تو قدح نوش وعزم خواب مکنچشم مست تو گر چه درخوابست
وز مي و مجلس اجتناب مکنشب قدرست قدر شب درياب
صفت ابر و آفتاب مکنسخن جام گوي و باده‌ي ناب
التفاتي بشيخ و شاب مکنو گرت شيخ و شاب طعنه زنند
ترک خورشيد مه نقاب مکنروز را چون ز شب نقاب کنند
پشت بر آتش مذاب مکنآبروي قدح بباد مده
جام مي را ز خجلت آب مکنلعل ميگون آبدار بنوش
منعم از ساغر شراب مکنچون مرا از شراب نيست گزير
جز دل خونچکان کباب مکناز براي معاشران خواجو