اي سر زلف تو ليلي و جهاني مجنون

شاعر : خواجوي کرماني

عالمي بر شکن زلف سياهت مفتوناي سر زلف تو ليلي و جهاني مجنون
عاقلان طره‌ي ليلي صفتت را مجنونخسروان شکر شيرين سخنت را فرهاد
زلف هندوت بلاليست بغايت ميمونخال زنگيت سياهيست بغايت مقبل
در کنار من دلخسته ترا نيست سکونسر موئيست ميان تو ولي يکسر موي
بجز اين معني باريک نيامد بيروناز ميان تو هر آن نکته که صورت بستم
مگر آن زلف چو کاف و خم ابروي چو نونکاف و نون پيش من آنست که خود ممکن نيست
هست دور از تو مرا چشمي و صد چشمه‌ي خونچشم خونخوار تو چون تشنه بخون دل ماست
مي‌رسانم همه شب آه و فلک بر گردونچون فغان من دلسوخته از گردونست
مهر رخسار تو چون محنت او روز فزونهست ياقوت تو چون گفته‌ي خواجو شيرين