اي لبت خنده بر شراب زده

شاعر : خواجوي کرماني

چشم من بر رهت گلاب زدهاي لبت خنده بر شراب زده
طعنه بر ابر و آفتاب زدهشب مه پوش و ماه شب پوشت
چشم مست تو راه خراب زدههر شبي جادوان بابل را
باز نقشي دگر بر آب زدهخط سبز تو از سيه کاري
نمکي بر دل کباب زدههر دمم آن عقيق شورانگيز
خيمه بر اين دل خراب زدهگنج لطفي و چون توئي حيفست
آب برآتش شراب زدهلعل ساقي نگر بوقت صبوح
چنگ در پرده‌ي رباب زدهمطرب نغمه ساز پرده‌سراي
شعله در آبگون حجاب زدهجان خواجو به آتش بار