اي که بر ديده‌ي صاحب‌نظران مي‌گذري

شاعر : خواجوي کرماني

پرده بردار که تا خلق ببينند پرياي که بر ديده‌ي صاحب‌نظران مي‌گذري
تا تو يک ره ز سر لطف در ايشان نگريمي‌روي فارغ و خلقي نگران از پس و پيش
بوي زلف تو دهد نکهت باد سحريهمه شب منتظر موکب صبحم که مرا
نوعروسان چمن را بگه جلوه‌گريبامدادان که صبا حله خضرا پوشد
گل رويت ببرد رونق گلبرگ طرياين طراوت که تو داري چو بگلزار آئي
هر چه در خاطرم آيد تو از آن خوبتريدر کماليت حسنت نرسد درک عقول
پرده‌ي راز معماي جهان را بدريوه که گر پرده براندازي و زين پرده زني
نه دل من که دل خلق جهاني ببريور بدين شکل و شمايل بدر آئي روزي
تا بداني که دگر باره بعزت گذريخون خواجوست بتاريخته بر خاک درت