خرامنده سروي به رخ گلستاني

شاعر : خواجوي کرماني

فروزنده ماهي به لب دلستانيخرامنده سروي به رخ گلستاني
جهاني به خوبي و در لطف جانيبهشتي به رخسار و در حسن حوري
نه سرو روان از لطافت روانينه حور بهشت از طراوت بهشتي
به گيسو کمندي به ابرو کمانيبه بالا بلندي به ياقوت قندي
ز شعر سيه بر رخش طيلسانيز مشک ختن بر عذارش غباري
لبش در شکر خنده شور جهانيدر آشفتگي زلفش آشوب شهري
توانائي و خفته چون ناتوانيبه هنگام دل بردن آن چشم جادو
چو کوثر لب لعلش آتش نشانيچو هندو سر زلفش آتش نشيني
فرو خواند بر دوستان داستانيسفر کرد خواجو ز درد جدائي