اي صبا با بلبل خوشگوي گوي

شاعر : خواجوي کرماني

مي‌نمايد لاله‌ي خود روي روياي صبا با بلبل خوشگوي گوي
خوش برآ چون سرو و طرف جوي جويصبحدم در باغ اگر دستت دهد
خون روان گردد ز چشمم جوي جويهر زمان کز دوستان ياد آورم
وي دل از غم بر تن چون موي موياي تن از جان بر دل چون نال نال
سوي آن سرو صنوبر پوي پويدست آن شمشاد ساغر گير گير
دسته‌هاي سنبل خوش بوي بويحلقه‌هاي زلفش از گل برفکن
مي‌برد ز افعي زلفش موي مويمي‌خورد از جام لعلش باده خون
اي نصيحت گو بترک گوي گويحال چوگان چون نمي‌داني که چيست
باز کن زان دلبر بد خوي خويچون بوصلت نيست خواجو دسترس