عشرت خوشست و بر طرف جوي خوشترست

شاعر : سعدي

مي بر سماع بلبل خوشگوي خوشترستعشرت خوشست و بر طرف جوي خوشترست
ني در کنار يار سمن بوي خوشترستعيشست بر کنار سمن زار خواب صبح
بر بستر شقايق خودروي خوشترستخواب از خمار باده نوشين بامداد
در روي همنشين وفاجوي خوشترستروي از جمال دوست به صحرا مکن که روي
ما را حديث همدم خوش خوي خوشترستآواز چنگ و مطرب خوشگوي گو مباش
بر عارضين شاهد گلروي خوشترستگر شاهدست سبزه بر اطراف گلستان
مفتول زلف يار زره موي خوشترستآب از نسيم باد زره روي گشته گير
ما را مقام بر سر اين کوي خوشترستگو چشمه آب کوثر و بستان بهشت باش
تحصيل کام دل به تکاپوي خوشترستسعدي جفا نبرده چه داني تو قدر يار