دلي که عاشق و صابر بود مگر سنگست

شاعر : سعدي

ز عشق تا به صبوري هزار فرسنگستدلي که عاشق و صابر بود مگر سنگست
که توبه در ره عشق آبگينه بر سنگستبرادران طريقت نصيحتم مکنيد
که نيک نامي در دين عاشقان ننگستدگر بخفته نمي‌بايدم شراب و سماع
مرا که چشم به ساقي و گوش بر چنگستچه تربيت شنوم يا چه مصلحت بينم
گرفته‌ايم و دريغا که باد در چنگستبه يادگار کسي دامن نسيم صبا
بيا که ما سپر انداختيم اگر جنگستبه خشم رفته ما را که مي‌برد پيغام
فراخناي جهان بر وجود ما تنگستبکش چنان که تواني که بي مشاهده‌ات
سياهي از حبشي چون رود که خودرنگستملامت از دل سعدي فرونشويد عشق