چو ترک دلبر من شاهدي به شنگي نيست

شاعر : سعدي

چو زلف پرشکنش حلقه فرنگي نيستچو ترک دلبر من شاهدي به شنگي نيست
چو نيک درنگري چون دلم به تنگي نيستدهانش ار چه نبيني مگر به وقت سخن
بزن که با تو در او هيچ مرد جنگي نيستبه تيغ غمزه خون خوار لشکري بزني
ولي دريغ که دولت به تيزچنگي نيستقوي به چنگ من افتاده بود دامن وصل
غلام سعد ابوبکر سعد زنگي نيستدوم به لطف ندارد عجب که چون سعدي