کس اين کند که ز يار و ديار برگردد

شاعر : سعدي

کند هرآينه چون روزگار برگرددکس اين کند که ز يار و ديار برگردد
ملامتش نکنند ار ز خار برگرددتنکدلي که نيارد کشيد زحمت گل
ضرورتست که بيچاره وار برگرددبه جنگ خصم کسي کز حيل فروماند
که نيم کشته به خون چند بار برگرددبه آب تيغ اجل تشنست مرغ دلم
جز اين قدر که به پهلو چو مار برگرددبه زير سنگ حوادث کسي چه چاره کند
که در دو ديده ياقوت بار برگردددلم نماند پس اين خون چيست هر ساعت
گمان مبر که به معني ز يار برگرددگر از ديار به وحشت ملول شد سعدي