کيست آن فتنه که با تير و کمان مي‌گذرد

شاعر : سعدي

وان چه تيرست که در جوشن جان مي‌گذردکيست آن فتنه که با تير و کمان مي‌گذرد
عمر ضايع مکن اي دل که جهان مي‌گذردآن نه شخصي که جهانيست پر از لطف و کمال
گر بداند که چه بر خلق نهان مي‌گذردآشکارا نپسندد دگر آن روي چو ماه
بر ما آي زماني که زمان مي‌گذردآخر اي نادره دور زمان از سر لطف
صورت حال من از شرح و بيان مي‌گذردصورت روي تو اي ماه دلاراي چنانک
عمر مي‌بينم و چون برق يمان مي‌گذردتا دگر باد صبايي به چمن بازآيد
دود آنست که وقتي به زبان مي‌گذردآتشي در دل سعدي به محبت زده‌اي