آه اگر دست دل من به تمنا نرسد

شاعر : سعدي

يا دل از چنبر عشق تو به من وانرسدآه اگر دست دل من به تمنا نرسد
کاين همه درد به جان من تنها نرسدغم هجران به سويتتر از اين قسمت کن
سرو بالاي تو را سرو به بالا نرسدسروبالاي منا گر به چمن برگذري
که قيامت رسد اين رشته به هم يا نرسدچون تويي را چو مني در نظر آيد هيهات
ذره تا مهر نبيند به ثريا نرسدز آسمان بگذرم ار بر منت افتد نظري
به گدايي رسد آخر چو به يغما نرسدبر سر خوان لبت دست چو من درويشي
بوالعجب دارم اگر سيل به دريا نرسدابر چشمانم اگر قطره چنين خواهد ريخت
خار بردارم اگر دست به خرما نرسدهجر بپسندم اگر وصل ميسر نشود
پاي بر سر ننهد دست وي آن جا نرسدسعديا کنگره وصل بلندست و هر آنک