پيش رويت دگران صورت بر ديوارند

شاعر : سعدي

نه چنين صورت و معني که تو داري دارندپيش رويت دگران صورت بر ديوارند
تا تو را يار گرفتم همه خلق اغيارندتا گل روي تو ديدم همه گل‌ها خارند
مگر آنست که با دوست به پايان آرندآن که گويند به عمري شب قدري باشد
حيف باشد که بگيرند و دگر بگذارنددامن دولت جاويد و گريبان اميد
که به شمشير غمت کشته چو من بسيارندنه من از دست نگارين تو مجروحم و بس
خواب مي‌گيرد و شهري ز غمت بيدارندعجب از چشم تو دارم که شبانش تا روز
که نه پوشيده توان داشت نه گفتن يارندبوالعجب واقعه‌اي باشد و مشکل دردي
بلکه آن نيز خياليست که مي‌پندارنديعلم الله که خيالي ز تنم بيش نماند
باغ طبعت همه مرغان شکرگفتارندسعدي اندازه ندارد که چه شيرين سخني
بلبلان از تو فرومانده چو بوتيمارندتا به بستان ضميرت گل معني بشکفت