روندگان مقيم از بلا نپرهيزند

شاعر : سعدي

گرفتگان ارادت به جور نگريزندروندگان مقيم از بلا نپرهيزند
اگر فروگسلانند در که آويزنداميدواران دست طلب ز دامن دوست
که اهل معرفت از تو نظر بپرهيزندمگر تو روي بپوشي و گر نه ممکن نيست
من از کجا و کساني که اهل پرهيزندنشان من به سر کوي مي‌فروشان ده
که نيک نامي و مستي به هم نياميزندبگير جامه صوفي بيار جام شراب
هزار فتنه چه غم باشد ار برانگيزندرضاي دوست به دست آر و ديگران بگذار
رواست گر همه عالم به جنگ برخيزندمرا که با تو که مقصودي آشتي افتاد
حلال باشد خوني که دوستان ريزندبه خونبهاي منت کس مطالبت نکند
که از تو صبر نباشد که با تو بستيزندطريق ما سر عجزست و آستان رضا