اگر تو برشکني دوستان سلام کنند

شاعر : سعدي

که جور قاعده باشد که بر غلام کننداگر تو برشکني دوستان سلام کنند
ز دست دوست نشايد که انتقام کنندهزار زخم پياپي گر اتفاق افتد
چو روي باز کني بازت احترام کنندبه تيغ اگر بزني بي‌دريغ و برگردي
لويشه بر سر اسبان بدلگام کنندمرا کمند ميفکن که خود گرفتارم
نه وحشيم که مرا پاي بند دام کنندچو مرغ خانه به سنگم بزن که بازآيم
که پادشاهان گه گه نظر به عام کننديکي به گوشه چشم التفات کن ما را
حلال نيست که بر دوستان حرام کنندکه گفت در رخ زيبا حلال نيست نظر
نظر به روي تو شايد که بردوام کنندز من بپرس که فتوي دهم به مذهب عشق
لبان لعل تو وقتي که ابتسام کننددهان غنچه بدرد نسيم باد صبا
غريب نيست که در شهر ما مقام کنندغريب مشرق و مغرب به آشنايي تو
که روي در غرض و پشت برملام کنندمن از روي تو نپيچم که شرط عشق آنست
که دوستي نبود هر چه ناتمام کنندبه جان مضايقه با دوستان مکن سعدي